Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1461 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Filmprojektor {m} U دستگاه پرژکتور فیلم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Diaprojektor {m} U پرژکتور اسلاید
Dokumentarfilm {m} U فیلم مستند
Drehbuch {n} U داستان فیلم
Filmstreifen {m} U نوار فیلم
Filmspule {f} U قرقره فیلم
Filmpreis {m} U جایزه فیلم
Fernsehfilm {m} U فیلم تلویزیونی
Filmregisseur {m} U کارگردان فیلم
Filmvorstellung {f} U نمایش فیلم
Fernsehspiel {n} U فیلم تلویزیونی
Drehbuch {n} U فیلم نامه
Entwicklung {f} U ظهور [فیلم]
Filmspule {f} U حلقه فیلم
Farbfilm {m} U فیلم رنگی
Film {m} U فیلم [عکاسی یا سینما]
Filmvorschau {f} U نمایش نمونه فیلم
Filmatelier {n} U استودیوی فیلم برداری
Filmgelände {n} U استودیوی فیلم برداری
Filmleinwand {f} U پرده نمایش فیلم
Filmkamera {f} U دوربین فیلم برداری
Filmproduzent {m} U تهیه کننده فیلم
Filmheld {m} U هنرپیشه اول فیلم
Filmgesellschaft {f} U شرکت فیلم سازی
Szenario {n} U متن فیلم سینمایی
Machen Sie von jedem Film drei Abzüge. U از هر فیلم سه تا کپی بکنید.
Filmstudio {n} U استودیوی فیلم برداری
Drehbuchautor {m} U فیلم نامه نویس
spannend <adj.> U مجذوب کننده [کتاب یا فیلم]
fesselnd <adj.> U مجذوب کننده [کتاب یا فیلم]
Vorkämpfer {m} U بازیگر عمده [در فیلم یا نمایش]
Entwickler {m} U دوای ظاهر کردن فیلم
auftreten U بازی کردن [فیلم یا تئاتر]
Protagonist {m} U بازیگر عمده [در فیلم یا نمایش]
Sie stellt in dem Film eine Tänzerin dar. U او [زن] نقش یک رقاص [زن] را در فیلم بازی می کند.
sich [Dativ] eine DVD reinziehen <idiom> U فیلم دی وی دی نگاه کردن [اصطلاح روزمره]
nicht zum Ansehen [Anschauen] [Film, TV] <adj.> U ارزش دیدن نداشته باشد [فیلم یا تلویزیون]
Die Dokumentation versucht, die Ereignisse wahrheitsgetreu zu schildern. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
Vorlage {f} auf Film U فیلم شفاف چاپ افست [فناوری چاپ ]
Die Botschaft des Films ist, dass ... U پیام این فیلم این است که ...
Apparatur {f} U دستگاه
Apparat {m} U دستگاه
Stornieren U دستگاه باطل کن
Sicherheitssystem {n} U دستگاه امنیتی
Radargerät {n} U دستگاه رادار
Fernseher {m} U دستگاه تلویزیون
Fax-Gerät {n} U دستگاه فاکس
Fräse {f} U دستگاه تراش
Funkgerät {n} U دستگاه بی سیم
Förderanlage {f} U دستگاه نقاله
Fernschreiber {m} U دستگاه تلکس
Funkgerät {n} U دستگاه رادیو
Administration {f} U دستگاه اداری
Automat {m} U دستگاه خودکار
Detektor {m} U دستگاه یابنده
Automatik {f} U دستگاه خودکار
Beamtenschaft {f} U دستگاه اداری
Finanzwesen {n} U دستگاه مالی
Atmungsorgan {n} U دستگاه تنفس
Elektrogerät {n} U دستگاه برقی
Drechselbank {f} U دستگاه خراطی
Brenner {m} U دستگاه تقطیر
Bohrgerät {n} U دستگاه حفاری
Beamtentum {n} U دستگاه اداری
Entwerter {m} U دستگاه باطل کن
Fernsehen {n} U تلویزیون دستگاه
Berufsbeamtentum {n} U دستگاه اداری
Bremsvorrichtung {f} U دستگاه ترمز
Buchungsmaschine {f} U دستگاه رزرو جا
Fernsehgerät {n} U دستگاه تلویزیون
Automatik {f} U دستگاه اتوماتیک
Fernsehapparat {m} U دستگاه تلویزیون
Falzbein {n} U دستگاه کاغذ تا کن
Destillierapparat {m} U دستگاه تقطیر
Empfangsgerät {n} U دستگاه گیرنده
Bügelmaschine {f} U دستگاه اتوکشی
Branntweinbrenner {m} U دستگاه تقطیر
Alarmanlage {f} U دستگاه آژیر
Werkzeug {n} U آلت [دستگاه ]
Instrument {n} U آلت [دستگاه ]
Gerät {n} U آلت [دستگاه ]
Faxgerät {n} U دستگاه فکس
Metallsuchgerät {n} U دستگاه فلزیاب
Apparat {m} U آلت [دستگاه ]
Fräser {m} U دستگاه مته
Blutkreislauf {m} U دستگاه گردش خون
Sprengsatz {m} U دستگاه با ماده منفجره
Sprengladung {f} U دستگاه با ماده منفجره
Vitaldatenmonitor {m} U دستگاه پایش [پزشکی]
Faxgeräte {pl} U دستگاه های فکس
Brotmaschine {f} U دستگاه نان پزی
Ventilator {m} U دمنده [دستگاه بادزن]
Ventilatoren {pl} U دمنده ها [دستگاه بادزن]
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه فروش بلیط
Bohrmaschine {f} U دستگاه مته [ابزار]
Funkanlage {f} U دستگاه گیرنده و فرستنده
Funkgerät {n} U دستگاه فرستنده و گیرنده
Brotschneidemaschine {f} U دستگاه نان بری
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه آتش نشانی
Entsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Geheimdienst {m} U دستگاه محرمانه دولت
Fruchtpresse {f} U آب میوه گیر [دستگاه]
Einsafter {m} U آب میوه گیر [دستگاه]
Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات [ریاضی]
energiesparendes Gerät {n} U دستگاه نیرو صرفه جو
Automat {m} U دستگاه فروش [بلیط]
Stromaggregat {n} U مولد برق [دستگاه]
Zahlensystem {n} U دستگاه اعداد [ریاضی]
Zahlensystem {n} U دستگاه شمارش [ریاضی]
Automation {f} U دستگاه تنظیم خودکار
Funksprechgerät {n} U دستگاه سخن پرانی
Frankiermaschine {f} U دستگاه تمبر زنی
Entkalkungsanlage {f} U دستگاه آهک زدایی
Branntweinbrenner {m} U دستگاه عرق کشی
Detektor {m} U دستگاه کشف کننده
Elektromotor {m} U دستگاه مولد برق
Blutdruckmesser {m} U دستگاه فشار خون
Entsafter {m} U دستگاه آبمیوه گیری
Fahrkartenautomat {m} U دستگاه خرید بلیت
Dampfheizung {f} U دستگاه حرارتی با بخار
Entsalzungsanlage {f} U دستگاه نمک گیری
Batterieladegerät {n} U دستگاه شارژ باتری
Demontage {f} U جداسازی [اجزای دستگاه]
Zylinderkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات استوانه ای [ریاضی]
Kugelkoordinatensystem {f} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
lineares Gleichungssystem {n} U دستگاه معادلات خطی [ریاضی]
Räumliches Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Internationales Einheitensystem {n} U دستگاه بین المللی یکاها
SI [Systeme international d'unites] U دستگاه بین المللی یکاها
Seitpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Kugelkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [ریاضی]
Kreiskoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
Abgaskatalysator {m} U دستگاه پالایش دود اگزوز
Pauschenpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Audiometer {n} U دستگاه سنجش قوه شنوایی
Sprungpferd {n} U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
Pferd {n} [Turngerät] U خرک حلقه [دستگاه ژیمناستیک]
[Ebenes] Polarkoordinatensystem {n} U دستگاه مختصات قطبی [ریاضی]
kartesisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات دکارتی [ریاضی]
Glotze {f} U [اصطلاح روزمره] دستگاه تلویزیون
Fernbedienung {f} U [دستگاه] کنترل از راه دور
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Ableger {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
Bohrmaschinen {pl} U دستگاه های مته [ابزار]
Abtafler {m} U دستگاه چاکدار کن [صنعت نساجی]
Abtafler {m} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
treiben U راندن [دستگاه یا تکه الکترومکانیکی]
Vorwahl {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Voreinstellung {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Voreinstellung {f} U انتخاب از قبل [دستگاه سازی]
Fahrscheinentwerter {m} U دستگاه باطل کننده بلیت
Aggregat {n} U مجموعه [چندین دستگاه مختلف]
Feuerlöschapparat {m} U دستگاه خاموش کننده آتش
Vorwahl {f} U تنظیم از قبل [دستگاه سازی]
Globales Positionsbestimmungssystem [GPS] {n} U دستگاه موقعیت یاب جهانی
Eigengewicht {n} U وزن دستگاه بدون بار
Energiesparer {m} U شخص [دستگاه] انرژی صرفه جو
Abtafelmaschine {f} U دستگاه چین [تا] کن [صنعت نساجی]
[etwas an einem Messgerät] ablesen U خواندن [دستگاه اندازه گیری]
Luftdruckmesser {m} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Barometer {n} U دستگاه اندازه گیری فشار هوا
Vorrichtung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Sphärisches Koordinatensystem {n} U دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
Anhänger-Bremsanlage {f} U دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
etwas mangeln U چیزی را با دستگاه پرس صاف کردن
Wie wechsel ich die Sprache nach Persisch? U زبان [دستگاه] را چطور به فارسی بر می گردانم؟
Apparat {m} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Gerät {n} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Ausrüstung {f} U آلت [دستگاه] [لوازم] [ماشین] [جهاز]
Festplattenlaufwerk {n} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
Abfüllanlage {f} U دستگاه مخصوص پر کردن مایعات در بطری
Druckwalze {f} U نورد یا غلطک دستگاه چاپ [مخصوص]
Flugschreiber {m} U دستگاه ضبط خودکار جریان پرواز
Nummer ziehen. U کاغذ با شماره [از دستگاه] بیرون بکشید.
Was ist denn das für ein seltsames Ding, das du da in der Garage hast? U آن دستگاه عجیب و غریب که تو در گاراژ داری چیست؟
Es geht. U این کار میکند. [برای مثال دستگاه]
GPS-Ortung {f} U تعیین محل با دستگاه موقعیت یاب جهانی
Gradmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Winkelmesser {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Flaschenzug {m} U دستگاه مخصوص بالا کشیدن بار سنگین
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Winkelschmiege {f} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Transporteur {m} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Goniometer {n} U نقاله [دستگاه اندازه گیری زاویه] [ریاضی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Festplatte {f} U دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی] [اصطلاح روزمره]
etwas mangeln U چیزی را میان استوانه های دستگاه پرس گذاشتن
[auf Festplatte oder DVD etc.] sichern U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
speichern U حفظ کردن [روی دستگاه دیسک سخت یا دی وی دی] [رایانه شناسی]
Lesefehler beim Zugriff auf ein Peripheriegerät {m} [Fehlermeldung] U خطا در خواندن دستگاه جنبی [پیام خطانما ] [رایانه شناسی]
entzünden U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
etwas ausspucken U چیزی را برگرداندن [توزیع کردن ] [مانند از دستگاه خودکار فروشنده]
passend für Geräte mit ...-Anschluss U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
anmachen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
anbrennen U آتش زدن [روشن کردن] [مانند سیگار یا دستگاه گازی]
Recent search history Forum search
1حروف الفبا و نشانه ها
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com